قواعد درس چهارم (حال )عربی سوم ریاضی و تجربی

ساخت وبلاگ

  تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعكس، كد موسیقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 قواعد درس چهارم (حالعربی سال سوم ریاضی و تجربی

مثال  : دانش‌آموز خندان آمد. معلّم پیاده به مدرسه رفت. علی با لبخند وارد کلاس شد.
کلمات «خندان» ، «پیاده» ، «با لبخند» در زبان فارسی «قید حالت» نامیده می‌شوند که حالت «فاعل» یا «مفعول» را در هنگام وقوع فعل بیان می‌کنند. «حال» در زبان عربی معادل «قید حالت» در زبان فارسی است.
حال: اسمی است مشتق، منصوب و نکره که حالت فاعل ، مفعول ، نائب فاعل و ... را هنگام وقوع فعل بیان می‌کند.
حال
به این مثال‌ها توجه کنید :
مثال : دانش‌آموز خندان آمد. معلّم پیاده به مدرسه رفت. علی با لبخند وارد کلاس شد.
کلمات «خندان» ، «پیاده» ، «با لبخند» در زبان فارسی «قید حالت» نامیده می‌شوند که حالت «فاعل» یا «مفعول» را در هنگام وقوع فعل بیان می‌کنند. «حال» در زبان عربی معادل «قید حالت» در زبان فارسی است.
حال: اسمی است مشتق، منصوب و نکره که حالت فاعل ، مفعول ، نائب فاعل و ... را هنگام وقوع فعل بیان می‌کند.
صاحب حال (ذوالحال): اسمی است معرفه(فاعل ، مفعول ، نائب فاعل) که حالت آن در هنگام وقوع فعل توسط «حال» بیان می‌شود.
نکته : «صاحب حال» می‌تواند اسم ظاهر،ضمیر بارز یا ضمیر مستتر باشد و همیشه یک اسم معرفه است.
نکته : «ذوالحال» همانند موصوف و مضاف نقش محسوب نمی‌شود ولی «حال» نقش است و همیشه منصوب.
مثال :
جــاء الـــــتلــمیذُ ضــــاحِــــــــکـــــاً. ( دانش آموز خندان آمد یا دانش آموز آمد در حالی که می‌خندید)
االتلمیذ: ذوالحال(فاعل) ضاحکاً: حال – منصوب
رأیتُ المــعلّــــمََمُبـتـَــســــــماً ( معلم را دیدم در حالی که لبخند می‌زد)
ذو الحال ( مفعول به) حال – منصوب
همانگونه که در بالا ذکر شد ، حال اسمی است که شرایط زیر را داراست:
1. منصوب است.
2.مشتق است ( اسم فاعل ، اسم مفعول ، صفت مشبّهه ، اسم مبالغه ،اسم تفضیل ) .
3.نکره است .
4. از نظر جنسیّت (مذکر و مونث) و تعداد( مفرد ، مثنی ، جمع ) با صاحب حال مطالبقت دارد.
مثال:
ذَهبَ التلمیذُ إلی ساحة المدرسة مُسرِعاً. ( دانش‌آموز به سرعت به طرف حیاط مدرسه رفت)
صاحب حال ( فاعل ) حال - منصوب

مثال :جاء المعلّمونَ‌ إلَی المدرسة مَسرورینَ‌.
صاحب حال (فاعل ) حال – منصوب به یاء ، اعراب فرعی
مثال :رأیتُ المــعلّمـــاتِ فـــرِحـــاتٍ.
صاحب حال(مفعول به) حال – منصوب به کسره، اعراب فرعی
چند نکته :
نکته 1 : «صاحب حال » را باید در نزدیک‌ترین جمله به «حال» پیدا کنیم. گاهی «ذوالحال» یک ضمیر بارز یا مستتر است.
مثال: التلامیذُ دخلوا الصفّ ضاحکینَ . ( ضمیر بارز «واو» : ذوالحال / ضاحکینَ : حال مفرد، منصوب به یاء ، اعراب فرعی)
مثال: التلمیذ دخل الصفّ ضاحِکاً ( ضمیر مستتر«هو» در «دخل» : ذوالحال / ضاحکاً : حال مفرد، منصوب)
نکته 2 : حال از ارکان اصلی جمله نیست بنابراین باید دقت کرد که ممکن است اسمی تمام شرایط حال را داشته باشد(مشتق،منصوب، نکره) امّا از ارکان اصلی جمله(مفعول به ، خبر افعال ناقصه و ... ) باشد.
کانَ الطالِبُ عالِماً. ربِّ اجْعَل هذا البلدَ ‌آمِناً هذه الألوانُ تَجعَلُ السّماءَ خَلّابةً.
خبر کان – منصوب مفعول به دوم – منصوب مفعول به دوم- منصوب
( «عالِماً ، آمِناً ،خَّلابةً» با وجود اینکه مشتق ، منصوب و نکره هستند اما «حال» به شمار نمی‌آیند چون نقش دیگری دارند)
نکته 3 : «حال» در جواب «کیفَ» می‌آید؟
مثال : کیفَ جاء المعلّم ؟ جاء ماشیاً کیفَ دخلَت الطّالبةُ فی الصف؟ دخَلت فی الصف مُسرِعةً
نکته 4 : کلمه‌«کیفَ » اگر قبل از فعل «تامّ» ( فعلی که ناقصه نباشد) آمده باشد ، حال محسوب می‌شود و محلّاً‌ منصوب است.
مثال: کیفَ تَمشی فی رکابِ الظّالِمینَ؟ کیفَ نظرَ المعلّم إلی التّلامیذِ ؟
کیفَ: حال – منصوب محلّاً کیفَ: حال – منصوب محلاً
نکته 5 : برای پیدا کردن «صاحب حال» باید به مطابقت «حال » و «صاحب حال» توجه کرد. اما گاهی فقط از طریق معنی می‌توان «صاحب حال» را تشخیص داد.

مثال :أکرَمَ علیٌّ امَّه فَرِحاً .( ذوالحال «علیّ» چون با حال از نظر جنسیّت مطابقت دارد)
أکرمَ علیٌّ اُمَّه فَرِحةً. ( ذوالحال «اُمّ» چون با حال از نظر جنسیّت مطابقت دارد)
نظرت الاُمّ إلی طفلتِه مشفِقةً.(ذوالحال : «الأم» چون با توجه به معنی دلسوزی و مهربانی مربوط به مادر است)
نکته 6 : ممکن است برای یک ذوالحال چند «حال» بیاید.
إرجِعـیإلَی ربّکِ راضیةً مرضیّةً.
مثال: ی: ذوالحال حال مفرد حال مفرد
یَندفع الأبناء مُکبّرینَ مهلّلینَ داعینَ الله أن یقوّی بهم دینَه.
ذوالحال حال مفرد حال مفرد حال مفرد(منصوب به یاء ، اعراب فرعی)
ترجمه‌ی حال
ترجمه‌ی حال : در ترجمه‌ی حال از قیدهای حالت زبان فارسی که معمولاً‌با علامت«ان» ، « ا » و « با » (پیشوند) می‌آیند،استفاده می‌کنیم.
مثال:جاء الطالبُ مُسرِعاً‌( دانش‌آموز شتابان آمد) دخلَ المعلِم مبتسماً ( معلم با لبخند وارد شد)

معلم یار ...
ما را در سایت معلم یار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rahmani47a بازدید : 229 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 7:54